امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ...

چشمانم بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...

آخ که چقدر تنهایم ...

دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده خرد شده

و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته شده است ...

رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟

شکسته .... پیر تنها....

تو با من چه کردی ؟

شاید این آخری زمزمه های دلتنگی ام باشد

و دیگر هیچ نخواهم گفت ....

اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی

دوباره ای است ...

پس برگرد ... عاشقانه برگرد

برای همیشه برگرد...

خندهخنده


موضوعات مرتبط: ، مطالب عاشقانه و عشقی ، ،
برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.